معنی کارورز پزشکى
حل جدول
انترن
کارورز پزشکی
انترن
از تجهیزات پزشکى
سوند
بافت مردگى در پزشکى
نکروز
فلزى سنگین با کاربردى پزشکى
کبالت
رساله پزشکى ابوروح زرین دست
نورالعیون
انترن
کارورز پزشکى
در پزشکى عوارض جسمى ناشى از ناراحتى هاى روحى را مى گویند
روان تنى
کار اموز
میلاو، کارورز، شاگرد، کارورز، مبتدی
لغت نامه دهخدا
کارورز. [کارْ وَ] (نف مرکب، اِ مرکب) کارقبول کننده. کارگر:
یکی کارورز و دگر گرزدار
سزاوار هر کس پدید است کار.
فردوسی.
|| دانشجویی که امتحان مسابقه را گذرانده و در بیمارستان بدستور سرپزشک کار میکند. (فرهنگستان).
فرهنگ معین
آن که به کاری اشتغال دارد، کارکن، دانشجوی پزشکی که در بیمارستان به دستور سرپزشک کار می کند، انترن. [خوانش: (وَ) (ص فا.)]
فرهنگ عمید
کارآموز
[قدیمی] پیشهگر، صنعتگر،
فارسی به انگلیسی
Trainee
مترادف و متضاد زبان فارسی
کارآموز، تازهکار، نوچه، کارکن، کارگر
انگلیسی به فارسی
پزشکى زنان
معادل ابجد
763